براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
کلبه ای خواهم ساخت
دوراز دهکده ی درهم خلق
کلبه ای محو تماشای امید
برسر تپه ی عشق
و نه محصور حصار
مهر از هر طرفش جاری باد
و نه سقفی
تا ماه
شب به مهمانی باران آید
و نسیم
بر سراپرده دل بوسه زند
کلبه ای خواهم ساخت
بربلندای صفا
تا که با چشمک ابر
خیس دیدار شود
کلبه ای خواهم ساخت
ماه را حس بکند
شاید این کشتی شهر
غرق در خواب شوند
ماه بر چهره ی شان تابد و
مهتاب شوند
کلبه ای خواهم ساخت
و عروسکها را
به شما خواهم داد
تا که با مردم شهر
هیچ بازی نکنید
گاهی نیاز داریم کسی دوستمان داشته باشد،
نیاز داریم به مواظبت هستم های وقت و بیقت،
انسان است دیگر،
گاهی هم نیاز دارد که دوست بدارد،
قلبش بتپد برای مخاطب خاصش!
ولی روزگار همیشه مهربان نیست ...